معنی سک زدن

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

سک زدن

‎ راندن چارپا به وسیله سک، تحریک کردن اغوا نمودن.

حل جدول

سک زدن

با سک راندن است، به معنی اصرار نمودن هم هست

با سک راندن است و به معنی اصرار نمودن هم هست.

فرهنگ عوامانه

سک زدن

با سک راندن است و به معنی تحریک کردن و اصرار نمودن هم هست.

فرهنگ معین

سک زدن

راندن چارپا به وسیله سک، مجازاً: تحریک کردن، اغوا نمودن. [خوانش: (سُ. زَ دَ) (مص م.)]


سک سک

(سُ سُ) (اِ.) یکی از بازی های کودکان، و آن نوعی قایم باشَک است.

لغت نامه دهخدا

سک زدن

سک زدن. [س ُ زَ دَ] (مص مرکب) فروبردن چوبی که بر سر آن آهنی نوک تیز است بر تن خر و مانند آن برای تیزکردن رفتار فرو برند. (یادداشت مؤلف). || به مجاز پیاپی یادآوری در طلب چیزی کردن. (یادداشت مؤلف).


سک

سک. [س ِ] (اِ) سرکه. (رشیدی) (غیاث) (الفاظ الادویه). سرکه، سکبا مرکب از اوست که آش سرکه باشد. (برهان):
چو با انگبین سک بوحدت نشست
بره کثرت خیل صفرا ببست.
ابوالعباس.
چرا بگذاشتی جام می و شیر
نهادی پیش خود جام سک و سیر.
(ویس و رامین).
ز راه آگه نبودم همچو گمراه
چو کرم سک ز طعم شهد ناگاه.
(ویس و رامین).
بهر سو سک ترش آرند و تیز
بریزند تازود گیرد گریز.
اسدی.

سک. [س َ] (اِخ) نام قومی از ترک. (از غیاث) (آنندراج). رجوع به سکا شود.

سک. [س ُ] (اِ) چوبی نوک تیز. چوبی که بر سر آن آهنی سرتیز استوار کنندو ستور را بدان زجر کنند و رانند. (یادداشت مؤلف).چوبی بمقدار وجبی که بر سر آن آهنی نوک تیز چون جوالدوزی استوار کنند و خربندگان بدان خر را رانند. (یادداشت مؤلف). || نکبت و فلاکت. (برهان). || مرکبی است و گویند عصاره ٔ آمله، مقوی دل، خوشبو. (الفاظ الادویه). عصاره ٔ آمله. (از اختیارات بدیعی) (برهان) (تحفه ٔ حکیم مؤمن) (منتهی الارب) (ازآنندراج). سک اصلی از آمله است و بعضی از مازو کنند. گرم است بدرجه ٔ اول و خشک بدرجه ٔ دوم. درد عصب را سود دارد قابض است و زداینده. (ذخیره خوارزمشاهی).

سک. [س َک ک] (ع مص) زمین کندن بآهن. || تنگ شدن سوراخ گوش. || استوار کردن چیزی را. (آنندراج) (منتهی الارب). || از بن برکندن گوش. (منتهی الارب) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). || میخ دوز کردن در بآهن. (منتهی الارب) (آنندراج). بسر در برزدن. (تاج المصادر بیهقی). || رفتن شکم. (منتهی الارب) (آنندراج). || انداختن شترمرغ آنچه در شکم وی باشد. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب).

فارسی به عربی

سک زدن

ابره، مهماز

فارسی به آلمانی

سک زدن

Hineinstechen, Spritze (f), Stechen, Stich (m), Stoß (m)

فرهنگ عمید

سک

میله‌ای نوک‌تیز برای راندن چهارپایان، سیخونک،
(اسم مصدر) [قدیمی] تکان، جنبش،
* سک زدن: (مصدر متعدی)
سیخ زدن،
تکان دادن،

گویش مازندرانی

سک

سک

معادل ابجد

سک زدن

141

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری